جان مرجان‌ها در دست قاچاقچيان

اولین مرجع ارتباط علمی تجاری خانواده بزرگ شیلات ایران

جان مرجان‌ها در دست قاچاقچيان

دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۲  ۰ نظر   ۳۳ بازدید

جان مرجان‌ها در دست قاچاقچيان
مي‌گويند بعضي وقت‌ها بايد دلت را به دريا بزني! دل که به دريا زدي خيلي چيزها عوض مي‌شود. اولين شرطش شايد اين باشد که دريادل شوي. اما بعضي وقت‌ها دل به دريا زدن‌ها دردسرساز مي‌شود. آنقدر که دل‌هايي را بي‌قرار مي‌کند و جان‌هايي را بي‌رمق.

مرجان‌ها اما سالهاست دل به دريا زده‌اند. دلي سفيد و صورتي که با دريا همدل شده و دريايي ناميده مي‌شوند. مرجان، عروس درياهاي آبي... درياي آبي خليج فارس.

دريا خانه مرجان است و مرجان عروس ناز دريا! دلش دريايي است و براي ديدنش بايد دل را به دريا زد. دل را به دريا زد تا ببيني عظمت خالق را در اعماق نيلگون آب.

براي ديدنش بايد راهي طولاني بروي. آنقدر بروي که ساحل از دور پيدا شود.

به ساحلش که برسي، آرامش امواجش تو را با تن پوش آبها و آبيها پيوند مي‌دهد و به آن کرانه دور مي‌برد! همانجا که دريا به آسمان مي‌رسد. اينجا خليج فارس است. آبي ترين درياي سرزمين آريايي من!

اينجا هر روز صبح با تولد خورشيد، مي‌تواني عاشق شوي. چرا که اين درياي آبي نام مقدس سرزمين «پارس» را به يدک مي‌کشد. نمي‌دانم ايران، به خليجش افتخار مي‌کند يا خليج به ايراني بودنش. هر چه هست با صداي بلند مي‌گويم «آي عاليجنابان مغرب زمين، کلاه از سر برداريد در برابر عظمت نامش که خليج رويايي سرزمين من هميشه فارس خواهد ماند» وقتي به ساحل خليج فارس رسيدي، همه تن، چشم شو. با چشم وجودت به عشقبازي طلايي خورشيد و آبي دريا خيره شو. خيره شو تا رسم عاشقي را از خورشيد بياموزي و رسم دلبري را از امواج طناز دريا!

شايد دلت بخواهد صبح فردا، خورشيد را شرمنده کني. شايد دلت بخواهد زودتر از خورشيد از خواب بيدار شوي و طلوع ناز خورشيد را آن سوي خليج فارس به تماشا بنشيني.

شک نکن که در مقابل شکوه طلايي‌اش به زانو در خواهي آمد.

آن وقت است که دلت مي‌خواهد بي‌اختيار به سجده بيفتي و آنقدر به درگاه کبريايي خداي خليج‌فارس سجده کني تا ابراهيم خليل‌الله، تبر به دست شروع به شکستن تنت کند و بشنوي صداي شکستن بتهاي نفساني را. تا آن هنگام که از اعماق وجودت اين صدا به گوش برسد که «اينجا ملکوت است» آري اينجا ملکوت است، اينها تجلي هنر زيباي خداست. اينجا سرزمين رويايي مرجانهاست. سرزمين عروس‌هاي دريايي، سرزمين دلفين‌هاي بازيگوش.

اينجا همه چيز ايراني است، مرجانهايش در اعماق خليج با زبان فارسي آواز مي‌خوانند و عروس‌هاي دريايي مست آواز مرجانها به رقص درمي‌آيند.

آن طرف‌تر، در جنوب خليج‌فارس شهري هست که اگر شرجي و شهد خرمايش اسيرت نکند، دامن چين دار و چادر گلدار دختران سبزه رويش، نجابت دختر ايراني را به رخت مي‌کشد و عظمت نخل‌هايش شکوه هرمزگان را جلوي چشمانت به تصوير مي‌کشند و بندرعباس از عشق‌هاي بندري برايت مي‌گويد.

خورشيد اينجا لجوجانه مي‌تابد و گرمايش؛ چهره آفتاب سوخته مرد ماهيگير بندر را دوست داشتني‌تر مي‌کند.

اينجا شهر مردمان خونگرم و مهربان است. همسايه آهنگين خليج فارس، اما از بندرعباس که بگذري و دل خليج فارس را بشکافي 22 کيلومتر آن طرف تر درست در قلب خليج فارس جزيره‌اي افسانه‌اي به يکباره سر از زير آب بيرون مي‌آورد و مقدمت را گرامي‌مي‌دارد. «قشم»، قلب داغ خليج فارس، فقط يک جمله براي خوشآمدگويي به تو دارد: «به کارت پستال خليج‌فارس خوش آمدي.»

اينجا همه چيز رويايي است. کارت پستالي است براي خودش. آب آنقدر آرام و صاف است که دانه‌هاي دلش پيداست. دانه‌هاي دلش مرجاني است.

مرجان‌هايش دلداده! دل به آرامش آبي آب داده‌اند مرجان‌هاي وحشي! اهلي کردنشان کار ما نيست. آنها فقط با رقص امواج آب اهلي مي‌شوند. پس دست نامحرمان را پس مي‌زنند و به حريم آب پناه مي‌برند.

اما اين روزها کابوسي عميق بر جان مرجان‌ها افتاده و آرامش آبي آنها را بر هم ريخته. اين روزها سايه سياه قاچاقچيان بر تور سفيد مرجان‌‌ها افتاده و چهره ملايمشان را مکدر کرده است.

دستان نامحرم اين قاچاقچيان هر روز سنگين‌تر از قبل مي‌شود و مرجان‌ها را از بستر جدا مي‌کند و آنها را از مادرشان، دريا جدا مي‌کند. عروس دريا را بار مي‌زنند تا در شهر شلوغ آدم‌ها، به فروش برسانند.

مرجان دريايي، کيلويي 100 هزار تومان!

خليج فارس مادر مرجان‌هاست. مادر دلفين‌ها، ماهي‌ها و امواج آبي... اما وقتي دست قاچاقچيان باز مي‌شود، دست اين مادر کوتاه است از اينکه از حريم فرزندانش دفاع کند. آنچه جان مرجان‌ها را به خطر مي‌اندازد، پول است. خيلي‌ها مي‌گويند چرک کف دست است اما به خاطر همين چرک کف دست، خيلي چيزها از بين مي‌رود و خيلي چيزها زير پا قرار مي‌گيرد. انسانيت يکي از آن‌هاست که به خاطر پول فروخته مي‌‌شود و اينجاست که پاي قاچاقچيان به همه جا باز مي‌شود.

قاچاقچي موادمخدر، قاچاقچي مرجان و قاچاقچي انسان! فرقي نمي‌‌کند. همه اينها موجودات خدا را ناديده مي‌گيرند تا جيبشان پرپول شود.

رقم بالايي است نه؟ 100 هزار تومان براي هر کيلو مرجان دريايي!

قاچاقچيان، مشتري بومي‌هاي جزاير خليج فارس هستند براي اينکه مرجان‌ها را از کف دريا جدا کنند.

هر چقدر مرجان‌ها، بزرگ تر و بدون شکستگي باشند قيمتي تر به نظر مي‌رسند.

مرجان‌هاي به ساحل آمده از ديد اين خريداران خوش اشتها، هيچ ارزشي ندارند چون مغازه ‌هاي فروش لوازم آکواريوم، رغبتي براي خريد مرجان‌هاي کوچک و شکسته نشان نمي‌دهند.

بيشتر قاچاق مرجان، در جزايري دور از دسترس مثل هرمز و لارک انجام مي‌شود چون نظارت بر آنها ضعيف‌تر است و قاچاقچيان کار خود را به راحتي انجام مي‌دهند.

خليج فارس و درياي عمان حدود 8 درصد از کل مرجان‌هاي دنيا را دربردارند که متاسفانه دو سوم آن در معرض خطر هستند که از عوامل تخريب آنها صيد
بي رويه، تردد نفتکش‌ها و افزايش دماي آب است.

بيشترين استفاده از مرجان‌هاي قاچاق شده به شهرهاي مختلف کشور و حتي کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس، به منظور تزئين در آکواريوم‌ها است.

مرجان‌هايي که اگر به هر مغازه فروش ماهي زنده و تزئينات آکواريوم مراجعه کنيد نمونه‌هايي از آن را مي‌بينيد مرجان‌هايي که از هيچ قانوني براي قيمت گذاري نيز تبعيت نمي‌کنند و فروشنده تنها بر اساس شکل ظاهري آنها، قيمت‌ها را تعيين کرده است از چند هزار تومان شروع مي‌شود تا چند صد هزار تومان!

يکي از پيشنهادهاي اوليه مغازه داران تزئينات آکواريوم هم به ويژه براي داشتن آکواريوم آب شور، استفاده از همين مرجان‌ها است.

با اينکه، آمارهاي رسمي‌وجود ندارد اما مي‌توان تخمين زد که در ماه، ده‌ها تن قاچاق مرجان انجام مي‌شود که واقعا تاسف بار است چون چندين سال طول مي‌کشد تا يک مرجان دوباره ساخته شود.

البته نمي‌توان منکر نقش آخرين حلقه اين زنجيره، يعني مردم به عنوان خريداران نهايي اين مرجان‌ها شد، اگر خريداري براي اين مرجان‌ها نباشد انگيزه اي هم براي قاچاقچيان باقي نمي‌ماند تا دست به ريشه کني اين ذخاير کشور بزنند.

در معرفي مرجان‌ها مي‌توان گفت گونه‌هايي هستند که به صورت کلوني يا دسته جمعي در اعماق دريا زندگي مي‌کنند پوليپ‌ها در واقع قسمت زنده مرجان هستند که براي صيد غذا، بازوهاي گيرنده خود را به داخل آب رها مي‌سازند.

مناطق مرجاني جزايري حساس و با اهميت به عنوان زيستگاه مرجان‌ها به شمار مي‌روند و تقريبا حساس‌ترين و مهم‌ترين زيستگاه‌هاي دريايي هستند.

در سطح منطقه ما بالاترين تنوع زيستي و توليد را در مناطق مرجاني داريم و مرجان‌ها در درياها نقش جنگل‌ها را در سطح کره زمين دارند، همان طور که جنگل‌ها شش‌هاي کره زمين هستند، مرجان‌ها هم همين نقش را در درياها دارند و با توجه به نقشي که در پالايش آب انجام مي‌دهند شاهد آب شفاف و با حداقل کدورت هستيم.

اعماق خليج‌فارس از دست قاچاقچيان در امان نيست فقط به خاطر اينکه آکواريومهاي ما زيباتر شود. اکوسيستم دريا در حال نابود شدن است فقط به خاطر اينکه چشمان ما براي لحظه‌اي يک زيبايي مصنوعي را ببيند و لذت ببرد. البته اين قاچاقچيان جريمه هم دارند. چرا که هر نوع قاچاقچي، غيرقانوني محسوب مي‌شود و طبيعتا قاچاقچي بايد طبق قوانين مجازات شود. اما مجازات قاچاقچيان مرجان‌ها يک جريمه نقدي است که معادل 100 هزار تومان براي هر کيلوگرم قاچاق مرجان است. که اين رقمي است که در صورت فروش مرجان‌ها عايد قاچاقچيان خواهد شد و ارزش ريسک کردن را براي آنها دارد. در صورتي که اگر رقم جريمه بالاتر رود و به 5 يا 6 ميليون تومان در ازاي قاچاق هر کيلوگرم مرجان برسد ميزان قاچاق اين موجود کاهش خواهد يافت. اما از هر چه بگذريم، اگر خريدار نباشد اين موجود نازنين که در حال حاضر به دليل آلودگي‌هاي آب و صيد بي‌رويه نسلش در معرض خطر انقراض است، از هجوم قاچاقچيان نجات پيدا مي‌کند و اينگونه مورد ستم واقع نمي‌شود.

يادمان باشد اين دريا و فرزندانش امانت‌هايي گرانقدر هستند نزد ما که حفظ آنها وظيفه ماست.

از همه اين حرف‌ها که بگذريم مي‌رسيم به مادرمان ايران. به سرزمين آريايي که طبيعت زيبايش زبانزد جهانيان است.

مي‌رسيم به امانتي که به خاطر نامش به آبي آسمان سوگند مي‌خوريم و با حافظ هم کلام مي‌شويم که

«آسمان بار امانت نتوانست کشيد

قرعه فال به نام من ديوانه زدند»

حال که قرعه فال به نام ما افتاده، براي زنده ماندنش هم‌قسم شويم.

هم‌قسم شويم تا قشم را به خاطر خليج فارسش دوست بداريم و خليج‌فارس را به خاطر يک دريا زيبايي اش. هم‌قسم شويم که تا آخر دنيا هرکجا نام مقدس سرزمين «فارس» را شنيديم به احترامش قيام کنيم و براي جاودانگي‌اش از جانمان بگذريم.

بگذريم و بگذاريم که زنده بماند نام مقدس مادر شرقيمان با نام بلند آوازه ايران!

اما مگر خاتون خاوري مي تواند زنده بماند بدون خليج فارسش؟

مگر مي تواند سربه آسمان بلند کند بدون آبي دريايش؟

مگر مي شود غم ايران را ديد و شادمانه زيست؟پس براي شادي وطن و براي شادي فرزندانش هم‌قسم شويم و براي حفظ نامش عاشقانه

«بگوييم اين جمله در گوش باد

چو ايران نباشد تن من مباد»
مرجان حاجي‌حسني

دیدگاه خود را بیان کنید